دن کیشوت - جلد 1
دن کیشوت - جلد 2:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=38892
✔️ دُن کیشوت (به اسپانیایی: Don Quijote de la Mancha، آوایش: دن کیخوته دلامانچا) نام یک رمان نوشتهٔ نویسندهٔ اسپانیایی میگل سروانتس ساآودرا (۱۶۱۶–۱۵۴۷) است.
این اثر از قدیمیترین رمانها در زبانهای نوین اروپایی است. بسیاری، آن را بهترین کتاب نوشته شده به زبان اسپانیایی میدانند.
سروانتس بخش اول دن کیشوت را در زندان نوشت.
این بخش، نخستین بار در سال ۱۶۰۵ و بخش دوم در سال ۱۶۱۵ چاپ شد.
بخش اول رمان «دن کیشوت» در سال ۱۶۰۵ در مادرید منتشر شد و بخش دوم آن، ده سال بعد به چاپ رسید.
«دن کیخوته» زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذراند. «دن کیخوته» یکی از نخستین رمانهایی است که به زبانهای نوین اروپایی نوشته شده و سروانتس بخش بیشتر آن را در زندان نوشتهاست. در زمان روایت داستان نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه ها میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. «دن کیخوته» پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که گمان میکند شکستناپذیر است.
او به سفرهایی طولانی میرود و در میانه همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب انجام میدهد.
وی که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=38892
✔️ دُن کیشوت (به اسپانیایی: Don Quijote de la Mancha، آوایش: دن کیخوته دلامانچا) نام یک رمان نوشتهٔ نویسندهٔ اسپانیایی میگل سروانتس ساآودرا (۱۶۱۶–۱۵۴۷) است.
این اثر از قدیمیترین رمانها در زبانهای نوین اروپایی است. بسیاری، آن را بهترین کتاب نوشته شده به زبان اسپانیایی میدانند.
سروانتس بخش اول دن کیشوت را در زندان نوشت.
این بخش، نخستین بار در سال ۱۶۰۵ و بخش دوم در سال ۱۶۱۵ چاپ شد.
بخش اول رمان «دن کیشوت» در سال ۱۶۰۵ در مادرید منتشر شد و بخش دوم آن، ده سال بعد به چاپ رسید.
«دن کیخوته» زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذراند. «دن کیخوته» یکی از نخستین رمانهایی است که به زبانهای نوین اروپایی نوشته شده و سروانتس بخش بیشتر آن را در زندان نوشتهاست. در زمان روایت داستان نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه ها میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. «دن کیخوته» پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که گمان میکند شکستناپذیر است.
او به سفرهایی طولانی میرود و در میانه همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب انجام میدهد.
وی که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/11/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دن کیشوت - جلد 1
صداقت، جوانمردی، یکرنگی، مسئولیت پذیری، عدالت، راستی و درستی، ایستادن در برابر ظلم، دفاع از مظلوم، ترک گفتن غرور و خودپسندی ....
مگر میشود اینها فقط مربوط به عصر و دوره ای خاص از تاریخ بشر باشند؟ مگر میشود عصر انسانیت \"به سر آید\"؟ انسان بدون اینها چیست؟
رمان دن کیشوت، به وسیله داستانی بسیار گیرا، جاندار و نشاط بخش، به ما نشان میدهد که:
_ عصر جدید بطور بیسابقه ای انسان را به دشمن انسان تبدیل میکند، هر روز سجایای نیک انسانی زیرپای انسان له میشوند و زشتی و ابتذال تشویق میشود.
_ اولین واکنش انسان صاحب وجدان دربرابر این خصلت عصر جدید، پناه بردن به وسایل و افکار و عقاید عصر گذشته است.
_ اما این واکنش خام و ناپخته است، چون با آفریده های عصر کهن نمیتوان عصر جدید را انسانی کرد. این کار مثل جنگیدن با آسیابهای بادی است.
دن کیشوت هرگز در برابر واقعیت عصر خودش کور نبود. هرکس رمان را با دقت بخواند به این موضوع پی میبرد. دن کیشوت اتفاقا مشکلات عصر خود را بهتر از همه میبیند، اما مشکل خودش این است که برای حل آنها به راه حلهای \"آمادیس\" و \"عصر طلایی\" گذشته متوسل میشود.
بزرگی رمان دن کیشوت بخاطر کشف زودهنگام یکی از ویژگیهای جامعه مدرن است. در این جامعه، انسان، بخاطر گسترش بیسابقه زشتی و ناپاکی و بیعدالتی در جهان، مدام به گذشته پناه میبرد و مدام از گذشتگان مدد میجوید. و به همین خاطر مدام ناکام میماند و در برابر واقعیت جهنمی سر تسلیم فرود میآورد.
دکارت: \"همچون افرادی که هرگز از مملکت بومی خوشان بیرون نرفته اند، هر چه را که با آنان تفاوت دارد، زشت ندانیم و ریشخند نکنیم. اما آنان که بسیار طولانی سفر می کنند، کارشان به غریب شدن در وطن خودشان می انجامد و کسانی که با کنجکاوی بسیار اعمال قدما را مطالعه می کنند از آنچه همه روز در میان خودمان می گذرد، غافل می مانند. از چیزهایی که نمی شود اتفاق افتاده باشد به گونه ای سخن می گویند که گویی واقعا رخ داده اند و بدین سان ما را به کوششی فرامی خوانند که بیش از توان ماست یا امیدهایی در ما می آفرینند که بیرون از سرنوشت ماست و حتا تواریخ گر چه حقیقت باشند و ارزش چیزها را نه مبالغه آمیز بنمایانند و نه تغییر دهند، حواشی ناچیز و کم اهمیت را حذف می کنند تا نزد خواننده شایسته تر شود. پس چیزهایی که آنها شرح می دهند، هرگز دقیقا همان گونه روی نداده است و کسانی که تلاش می کنند در اعمالشان از آنها سرمشق بگیرند، ممکن است به جنون پهلوانان آرمان پرست دچار شوند و به کردارهای اغراق آمیز بیاندیشند.\"
رمان دُن کیشوت تنها جنبه سرگرمی ندارد و در حقیقت یکی از مهم ترین نقطه های عطف تاریخ تفکر غربی است و سرآغاز عصر جدید و پایان عصر قدیم را اعلام می کند و به انسان امروزی هشدار می دهد که مبادا این دوران گذر را متوجه نشود. دن کیشوت در دورانی زندگی می کند که آرمان های دوران گذشته از بین رفته است. آرمان شهسوران و شوالیه ها. و او متوجه این تغییر نشده که دوره ای که برای اون آرمانی است به سر آمده. بنابراین به جای نگاه به واقعیت، مدام کتاب هایی می خواند که او را به تباهی و نیستی می کشانند.
میشه یک نوع ارتباط بین شخصیت دن کیشوت و افرادی که طرفدار محمدرضا شاه پهلوی هستن، پیدا کرد. این شباهتها بیشتر در زمینههای روانشناختی و اجتماعی قابل توجه هستن. طرفداران شاه هم گاهی با دیدن قدرت و نفوذ (ناچیز) گذشتهی شاه، تصور میکنن که ایران در دوران شاه نسبت به امروز وضعیت بهتری داشته و اگر هنوز تو قدرت بود، کشور در مسیر بهتری قرار میگرفت. مثل دن کیشوت، طرفداران شاه هم در دنیای خودشون تصورات و ایدهآلهایی دارند که به واقعیتهای موجود وصل نیستن و از تغییرات تاریخی و اجتماعی اجتناب میکنن. این شباهتها نشاندهنده مقاومت در برابر تغییر و تمایل به بازگشت به دوران ایدهآل اوناست.
میشه گفت؛ شخصیت دن کیشوت تو این کتاب شخصیتی پیچیده و چندوجهی و بیشتر متوهم هست. میشه گفت دن کیشوت، ایدهآل فکر می کنه و دنیا را از منظر رمانهای شوالیهای می ببینه. اون باور داره که یک شوالیه است که باید ظلمها را از بین ببرد، حتی اگر دنیای اطراف او به گونهای تغییر کرده باشه که دیگر از این ایدهها حمایت نمیکنن. این تفکر توهمی میتونه با اختلالاتی مث اختلالات توهمی یا شیزوفرنی مرتبط باشه که فرد توی اونا به باورهایی نادرست و جدا از واقعیت میرسه.
دون کیشوت که در اسپانیولی نوین دن کیخوته برخوانده میشود از واژه کیخادا آمده که به معنی آرواره است زیرا دن کیخوته از لاغری آرواره و چانه ایی برآمده ،داشته است
سانچو پانزا به معنی پهن(گنده) شکم است
دولسینه آ Dulcinea از ریشه دولسه آمده بمعنی شیرین
و بسیاری دیگر ،
بد نیست بدانیم که پس از اینکه سروانتس دن کیشوت را نوشت و منتشر کرد این کتاب آن اندازه فرا گسترد و نام یافت که در زمان خود سروانتس، نگارنده ناشناخته ایی با نام دروغین، بی اجازه سروانتس جلد دومی برای دون کیشوت نوشت که ورژنی دلقک وار از قهرمان های داستان بود ، که سروانتس را سخت آزرد و همین بهانه ایی شد تا سروانتس جلد دوم راستین دون کیشت را بنویسد که هزل آن کمتر است و ژرفای معنی درآن بیشتر بچشم میخورد تا بنماید که فرق میان دونکیشوت دروغین و راستین چگونه است ،
مرحوم قاضی ، اون همه ضرب المثلی که مهتر وفادار پهلوان ، جناب سانکو پانزای بزرگ ! توی کتاب به کار میبره ، رو اینقدر خوب ترجمه کرده که ذره ای از لذت خوندن کتاب کم نمی کنن
خدا بیامرزدش
داستان مردی که غرق در داستان های بیشمار پهلوانانه ی زمان خود بود و در فکر تقلید از آنها برای نجات مظلوم و شکست ظالم اما با چشمان بسته با دست ها خالی
کمری خمیده و البته انگیزه و شور جوانی و تواناگری ولی افسوس که جوانی در دنیایی خیالی گذشت و اشرار دنیا خارج به ناتوانی خمره های شراب نبودند و چه بسیار قویتر
از آسیاب ها بادی...افسوس از آن جوانی که در اوهام گذشت نه در جهان واقعی ...